از خانه که بیرون می رویم مامان می گوید مواظب باشید نگیرنتان .عصرها که به خانه بر می گردیم می گویند از فلانجا نروید بگیر بگیره .توی جمع های دوستانه بچه ها از تعداد تذکراتی که گرفته اند حرف می زنند و می خندیم .معصوم می گفت هر بار که بر می گردم خانه بابا می پرسد هنوز نگرفتنت ؟…چقدر زمان لازم است تا قبح چیزی شکسته شود ؟آنقدر که گرفتن تذکر از پلیس و تنبیه و توبیخ وحتی رفتن به مراکز انتظامی به اتفاقی عادی تبدیل شود !چقدر راحت ناهنجاریهای اجتماع تبدیل به شوخی های پیش پا افتاده ی روزمره می شود .آیا هنوز راهی برای ما مجرمان از پیش محکوم شده هست ؟
از پیش محکوم
دسامبر 22, 2007 بدست shabaviz
سارا جونم ،
دیگه تجربه ی عینی هم که پیدا کردین
(وینک)