Feeds:
نوشته
دیدگاه

من خودم آدم شناسم!

 نسبت به آدمهای همه چیز دان حساس شده ام .انگار همه شده باشند علامه ی دهر و روانشناس و  چهره خوان  و ناصح . نظرات سیاسی مان به کنار ,ادعای روشنفکریمان هم  گوش فلک را کر کرده .: شاید از حس وطن دوستی ام خیلی به دور باشد ولی  دارم به این جمله ایمان میآورم : مردمان ایران پرمدعا هستند و در عین بی سوادی هر یک خود را عالم تر از افلاطون و ارسطو می دانند و اگر زبانشان به عیب جویی و انتقاد باز شود دیگر نمی توان جلوی ان را گرفت (رضا شاه ) 

جنگ گلادیاتورها

دو نفر به جرم تجاوز و تبهکاری به پرتاب از بلندی محکوم شده اند.نه به تناسب جرم و جنایت فکر می کنم و نه به قوانین ….فقط دارم به این فکر می کنم که روز اجرای حکم چند نفر دست از کار و زندگی می کشند و می دوند تا نمایش خشونت را از دست ندهند ؟ چند نفر توی دل یا با صدای بلند می گویند خوبشان شد , باید از این بدترشان بکنند ؟چند نفر با موبایل فیلم می گیرند و برای هم بلوتوث می کنند و تا چند وقت این اتفاق می شود سرگرمی جدید ؟چند نفر از شاهدان عینی داستان رابا آب و تاب برای ندیده ها تعریف می کنند و چند نفر روزهای بعد می روند تا بلکه باقی مانده ی خون و گوشت را ببینند ؟چند نفر …چند نفر …چند نفر

از پیش محکوم

از خانه که بیرون می رویم مامان می گوید مواظب باشید نگیرنتان .عصرها که به خانه بر می گردیم می گویند از فلانجا نروید بگیر بگیره .توی جمع های دوستانه بچه ها از تعداد تذکراتی که گرفته اند حرف می زنند و می خندیم .معصوم می گفت هر بار که بر می گردم خانه بابا می پرسد هنوز نگرفتنت ؟…چقدر زمان لازم است تا قبح چیزی شکسته شود ؟آنقدر که گرفتن تذکر از پلیس و تنبیه و توبیخ وحتی رفتن به مراکز انتظامی به اتفاقی عادی تبدیل شود !چقدر راحت ناهنجاریهای اجتماع تبدیل به شوخی های پیش پا افتاده ی روزمره می شود .آیا هنوز راهی برای ما مجرمان از پیش محکوم شده هست ؟

آغاز

 

امروز به ورد پرس نقل مکان کردم .